جنگهای پارسها
از قرن ششم پیش از میلاد هخامنشیان کنترل سواحل غربی ترکیه را در اختیار داشتند. در قرن پنج پیش از میلاد غرب ترکیه شورش کرد. آنها از یونانیان کمک خواستند و تنها آتن و ارتریا به آنها کمک کردند. هخامنشیان به دستور داریوش ترکیه را آرام کردند و به تنبیه یونان پرداختند. ارتریا را درهم شکستند و به سمت آتن حرکت کردند. در محلی به نام ماراتون با آتنی ها و سربازان پلاتایا درگیر شدند و شکست خوردند. آتنی ها نوشته اند که از هر دو طرف 6400 نفر از پارسها دو192 نفر از آتنی ها کشته شدند. آنچه آتنی ها از این نبرد ثبت کرده اند بسیار اغراق آمیز غیر قابل باور است. تقریبا ده سال بعد خشیارشا به یونان حمله کرد و آتن را فتح کرد. اما در دریا در نبرد سالامیس ناوگانش شکست خورد. یکی از دلایل این شکست شرایط بد جوی بود. هخامنشیان که خود پس از فتح آتن خود را پیروز میدانستند برای پرهیز ار تلفات بیشتر عقب نشینی کردند. خشیارشا به مرکز ایران بازگشت. و فقط بخش کوچکی از سپاه در آتن ماند. جنگ سوم جنگ پلاته بود که به پیروزی یونانیان و پراکنده شدن سپاه هخامنشی منجر شد.
دوره کلاسیک
دوره کلاسیک از 480 پ م شروع می شود. پس از پیروزی بر سپاه هخامنشی، آتن گوی رقابت را از اسپارت ربود و سرپرستی یونان را به عهده گرفت. 150 ایالت یونان به آتن پیوستند. همه آنها متعهد بودند به آتن کشتی بدهند. ایالتهای کوچک که کشتی نداشتند پول آنرا پرداخت می کردند که 460تلنت در سال بود. پس از مدتی همه ایالتها تصمیم به پرداخت پول گرفتند و تنها سه ایالت که در غرب ترکیه بودند کشتی فرستاده بودند. در ابتدا همه ایالتها در جزیردلوس جمع می شدند و هر ایالت یک حق رای داشت. آتتن توانایی خرید رای ایالتهای کوچک را داشت و با پرداخت رشوه همیشه در تصمیم گیری ها پیروز بود.
در دره 460پ م تا 450 پ م آتن وارد دوره رادیکال دموکراسی شد. هر چهار ماه یکبار آتنی های مرد بالای 21سال جمع می شدند و در مورد مسائل شهر رای گیری می کردند.
دوره طلایی یونان
در این دوره میان این ایران و یونان صلح برقرار بود. آتنی ها و اسپارتها نیز در صلح بودند. آتنی ها از این صلح نهایت استفاده را کردند و شهرهای بسیاری را با خود همراه کردند و اتحاد دلوس را در اختیار کامل خود گرفتند و مخازن با ارزش اتحادیه را به آتن منتقل کردند. همچنین دولت آتن برای مقابله با پارسها از فعالیتهای فرهنگی مختلفی پشتیبانی کرد که یکی از نتایج آن کتاب تاریخ هرودوت، نمایشنامه تراژدی پارسیان و آثار ادبی چون معبد پارتنول بود که همگی مزه ای ضد ایرانی داشتند.
تا پیش از این مردم یونان مانند جزیره های مجزا زندگی کرده بودند و هیچگاه با هم متحد نبودند. هر دره برای خود یک پولیس شهر را تشکیل میداد که با دره کناردستی دشمن بود و تنها در موارد خاص مانند حمله هخامنشیان مردم یونان تا حدودی با هم متحد شده بودند وهیچ وقت اتحادشان دوامی نداشت.
آتن و شهروندی آتن
در یک سالگی پسر بچه های آتنی یک جشن برگزار می شد و همه افراد قبیله باید حلال زادگی پسر را تایید می کردند. آن پسر بچه در 14سالگی دوباره به قوم خود معرفی می شد و سر او را می تراشیدند و برایش قربانی می کردند. این به معنی پایان دوره رشد پسر بود. دخترها همچین اهمیتی نداشتند و جشنی برا آنها برگزار نمی شد.
سرزمین اتیکا که آتن نیز در آن قرار داشت دارای 319محل بود. هرکدام از این محل ها اسامی پسرهای بالای 18سال را در لیستی حفظ می کردند تا به آنها شهروندی بدهند. اگر افرارد اتیکا در خارج از این سرزمین زندگی می کردند همچنان شهروند حساب می شدند.
همه مردم سرزمین یونان خود را متعلق به دو نژاد می دانند، دوریان یا ایونی ها. اسپارتها دوریان هستند و آتنی ها ایونی. ایندو نژاد خود به شاخه های کوچکتری تقسیم می شوند. کلئیستنز در 508 پ م سیستم جدیدی در آتن طراحی کرد. او ده قوم در آتن تعریف کرد که هرکدام 50 نماینده از خود در سنا معرفی می کردند و جمعا 500نماینده وجود داشتند. کسی نمی توانست در عمرش بیش از دو بار نماینده باشد. در هر یک دهم سال یکی از این گروه های پنجاه نفره مسئولیت شهر آتن را برعهده می گرفت و پس اتمام این دوره مسئولیت به گروه بعدی سپرده می شد. این افراد باید در ساختمان تولوس در غرب آگورا اقامت می کردند و در همه ساعات شبانه روز مردم می توانستند آنها را ملاقات کنند.
سیتیزن به پسران آتنی می گفتند که برده نباشند و بالای 18سال داشته باشند.
کمتر از ده درصد ساکنان آتن سیتیزن بودند. توکیدایوس (2.13.6-8)می گوید در جنگ های پلوپنزه آتن دارای 13هزار پیاده نظام سنگین، 16هزار پشتیبان شامل افراد مسن و خردسال و12هزار سواره نظام بود.جمع آنها 32هزار نفر است که همگی سیتیزن آتن بودند- مقایسه کنید با آمارهایی که از جنگ های خود با ایرانیان می دهند و فقط چند صد نفر یونانی لشگری عظیم از ایران را شکست می دهند!- با آمار توکیدایوس می توان جمعیت آتن را 120هزار نفر تخمین زد و البته طاعون در 430پ م تا 426پ م کلی از مردم را به کشتن داد.
ساختمان های مشهور سنگی آتن
که بر بالای تپه ای به مساحت 200تا300 متر ساخته شده بودند، مانند معبد آتنا و دیگر خدایان، در دوره کلاسیک آتن ساخته شده بودند. ساختمانهای دیگر شهر ساختمانهای چوبی بودند و خیابانهای اندکی زیرسازی شده بودند. بیمارستان در شهر وجود نداشت و نیروی پلیس مسئولیت حفظ امنیت و کنترل برده ها را داشت. لوله های سفالی آب را به شهر می رساندند و در حوضهایی رها می کردند.
پس از حمله هخامنشیان به آتن پس از سال 479پ م دیوار آجری شهر ساخته شد که 17دروازه داشت و مساحت شهر بیشتر از 4کیلومتر مربع نمی شد.
ساختمان آگورا در شمال غربیی آکروپولیس آتن بنایی در زمینی مربع شکل و صاف بود که اکثر فعالیتهای اجتماعی مردان شهر در آن انجام می شد. مجسمه دوازده خدا در آن نصب شده بود وسکوهایی برای دستفروشان در کنار آگورا قرار داشت.
آکروپولیس روی بلندی بود و به کیلومترها دورتر دید داشت. بناهای آکروپولیس با حمله هخامنشیان نابود شدو تا چهل سال خرابه بودند تا اینکه در 447 پ م آتنی ها پولهای اهدایی سایر پولیس شهر را به آتن بردند و بناهای جدیدی که امروزه دیده می شوند ساخته شدند. هیچ یک از بناهایی که توسط هخامنشیان تخریب شدند بناهایی با ارزش و مهم نبودند. حتی تا نیمه قرن ششم پیش از میلاد هیچ بنای عمومی ای در آتن ساخته نشده بود. ساخت و سازهای زیبا و بناهای عمومی شهر از نیمه دوم قرن پنجم پیش از میلاد تا قرن دوم پیش از میلاد ادامه داشت. اما با توجه به محدودیت فضای شهر، اکثر مردم در حومه شهر در خارج از دیوار زندگی می کردند و در طول سال یکی دو بار وارد شهر می شدند.
جنگ های پلوپنزه
صلح آتن و اسپارت که قرار بود سی سال باشد فقط پانزده سال دوام آورد. هر دو طرف همدیگر را به شروع مجدد جنگ متهم می کردند و با جدیت وارد جنگ شدند. قسمت اول جنگ در 421پ م تمام شد. در 415پ م آتن جزیره سیسیلیا را محاصره کرد. در 404پ م آتن توسط اسپارتها فتح شد ولی آنها شهر را تخریب نکردند.
مقدونیه و حمله به ایران
فیلیپ دوم در 359 پ م شاه شد. تا پیش از آن مقدونیه نقشی در تاریخ یونان نداشت. فیلیپ یکسری تحرکات نظامی در جنوب یونان داشت و با آتن صلح برقرار کرد. او در جنگی شرکت کرد که آتنی ها هم در مقابل او در جنگ بودند اما او همه اسرای جنگی آتنی را آزاد کرد. او از همه شهرهای یونان نمایندگانی پذیرفت و بین همه صلح خود را اعمال کرد و در نشست دیگری به همه شهرهای یونان اعلام کرد میخواهد به ایرن حمله کند و از آنها نیروی نظامی درخواست کرد. وقتی که در سال 336 پ م آماده جنگ شده بود در کاخ خود به قتل رسید. او توانسته بود همه پولیس شهرهای یونانی را با هم متحد کند. این اولین بار بود که این شهرها توانسته بودند با هم از در دوستی درآیند.
پس از مرگ فیلیپ پسرش اسکندر در سخنرانی خود به یونانیان گفت فیلیپ همه شما را بدرد نخور یافت. کسانی بودید که لباس از پوست گوسفند درست میکردید و بلد بودید چند گوسفند به کوهستان برای چرا ببرید و همیشه با همسایگانتان مثل بچه ها می جنگیدید. فیلیپ به شما لباس برازنده داد واز کوهها پایینتان آورد و سکونتتان داد و به شما تمدن آموخت و از شما جنگجویان خوبی ساخت و به شما قانون آموخت.
Anabasis of Alexander 79
ابتدا اسکندر با سپاه هخامنشی درگیر شد و در نبرد پیروز شد. داریوش سوم پیشنهاد به رسمیت شناخت اسکندر و حکمرانی او در غرب رود قزل ایرماق در شرق آنکارا را داد اما اسکندر قبول نکرد و به سوریه تاخت. او به اورشلیم رسید و مصر را فتح کرد. در مصر شهر اسکندریه را تاسیس کرد و جمعیت آن در قرن اول پیش از میلاد به سیصد هزار نفر می رسید. تاسیس هفتاد شهر را به او نیبت داده اند ولی بهتر است به جای شهر به آنها کمپ های نظامی بگوییم که در محلهایی تاسیس شدند که پیش از اسکندر نیز مسکونی بودند. تاریخ نگاران کلاسیک یونان وو روم و معاصر غرب در مورد کارهای منسوب به اسکندر بسیار غلو کرده اند. کل شهرهای پیش از اسکندر به هفتاد نمی رسند، چطور اسکندر می تواند در مدت دوازده سال حکمرانی اش که همه اش در جنگ بوده هفتاد شهر تاسیس کند؟ ساکنین این شهرها را از کجا آورده؟ آیا آنها پیش از اسکندر خانه نداشتند؟
سرانجام در 331پ م در منطقه گوگمل در کنار دجله داریوش و اسکندر با هم جنگیدند و داریوش شکست خورد. اسکندر به سمت تخت جمشید تاخت و آنجا را غارت کرد و به آتش کشید. داریوش هم کشته شد و اسکندر خود را وارث شاهنشاهی خواند. او به باکتریا و هند حمله کردو پس از بازگشتش به شوش در 324پ م با دختر داریوش سوم ازدواج کرد و فستیوال ازدواج گروهی مردان یونانی و زنان هخامنشی را به راه انداخت. او به شرق لشگر کشید و به رود گنگ رسید اما سربازانش حاضر به شرکت در نبرد دیگری نبودند و به اندازه کافی ثروت جمع کرده بودند. اسکندر در 323پ م تب کرد و مرد و سرزمین وسیعی که فتح کرده بود بی وارث به جای ماند.
پس از مرگ اسکندر مقدونیه را آنتیگونید گرفت، سلوکوس ترکیه بابل سوریه و ایران را گرفت و بطلمیوس مصر را برداشت. در 169پ م رومیان مقدونیه را گرفتند و سوریه در 69 پ م به دست رومیان افتاد و مصر نیز استانی از روم شد. سلوکیان هم توسط اشکانیان از سرزمینهای شرقی رانده شدند.
حمله رومیان به یونان آنقدر سنگین بود که یونان برای همیشه نابود شد شهرهایش چنان غارت شدند که دیگر در تاریخ نقشی بازی نکردند. |